در فرهنگ ايراني هميشه كمك كردن، گرفتن دست ديگري و پيشقدم بودن براي ياري رساندن تحسين مي شود. به همين دليل شايد برخي خرده بگيرند كه چرا وقتي «كمك» كردن ارزش است، مقاله اي در مورد «چه زماني به يكديگر كمك نكنيم؟» منتشر مي شود. در دنياي مدرن با اين مقوله هم برخورد حرفه اي مي شود و هر اقدام براي كمك كردني ستايش نمي شود حتي گاهي از آن به عنوان «مداخله» ياد مي شود.«راس مك كامون» در مجله معتبر «كارآفرين» كه در ايالات متحده منتشر مي شود به اين موضوع مي پردازد. او مي نويسد چگونه به همكاري كه احتياج به كمك دارد كمك كنيم و چگونه كمك نكنيم؟ «يه كار خيلي زياد» هميشه راه حل مناسبي نيست. بيايد زياد هيجان زده نشويم.

اگرچه ما به همكاران خود از نظر جسمي نزديك هستيم ولي از لحاظ عاطفي اغلب فاصله زيادي داريم. وقتي يكي از ما يك بحران شخصي را تجربه كند، ما به سمت نقش هاي ناآشنا از شخصيت خود مي رويم و اين فاصله مي تواند حداقل براي آن شخص آزرده خاطر، ناخوشايند و بي ثمر باشد.روابط حرفه اي بر پايه سلسله مراتب، خط مشي و تعهدات استوار هستند. حمايت عاطفي به اين احتياج دارد كه گل آلود نباشد و نيازمند خلوص و سادگي است و براي رسيدن به اين كمال شما بايد به حدي متواضع باشيد كه درك كنيد كه وظيفه شما كاستن از بار غم و اندوه همكارتان نيست بلكه وظيفه شما كاستن از بار كاري اوست.

اولين مرحله اين است كه با ظرافت به بحران پيش آمده اذعان كنيد. اين بخش عمده وظيفه شماست و نكته همين است كه اين كار دشواري است. من فكر مي كنم بخش عمده نگراني ما از صحبت كردن با افرادي سرچشمه مي گيرد كه ممكن است مايل به صحبت كردن نباشند. پس در فضاي امروز بهتر است ايميل بزنيد اما هنگامي كه از راهرو عبور مي كنيد از نگاه كردن به آن شخص خودداري كنيد.افراد هميشه تصور مي كنند فقط با صحبت كردن مي توانند درد شخصي را التيام ببخشند و تلاش مي كنيم كه كار «خيلي زيادي» انجام دهيم و «خيلي زياد» دقيقا همان چيزي است كه فرد بحران زده، در حال تجربه آن است.






«خيلي زياد» به خيلي زياد اضافه نكنيد. سعي نكنيد با پرسيدن سوالاتي نظير «اوضاع چطور است؟» يا «چه كاري از من برمياد؟» از فرد بخواهيد كه سر صحبت را با شما باز كند.شريل سندبرگ، مدير اجرايي ارشد فيس بوك، در پي مرگ همسرش ديويد گلدبرگ به صفحه شخصي خود رفت و صادقانه از دردهايش سخن گفت. او با اميد به اينكه به زودي به حالت عادي خواهد رسيد به محل كارش بازگشت ولي اطرافيانش از وي فاصله مي گرفتند يا با حضور وي خود را افسرده نشان مي دادند زيرا مطمئن نبودند چگونه رفتار كنند يا چه بگويند.

آنها اغلب به جملات اميدواركننده روي مي آوردند؛ مثل «همه چيز درست ميشه» يا مي پرسيدند «حالت چطوره؟» اما وي در اولين پستي كه پس از مرگ همسرش در فيس بوك گذاشت، هشدار داد كه اين نوع رفتارها اغلب منجر به درد و سرشكستگي بيشتر خواهد شد. اتفاقا سندبرگ مي گويد: «گاهي اوقات همدردي واقعي اصرار بر اينكه همه چيز درست مي شود نيست بلكه اقرار به اين است كه اوضاع خوب نيست.»

اقرار كنيد كه شرايط سخت و دشواري پيش آمده است. اقرار كنيد كه نمي دانيد تحمل اين سختي چه حسي خواهد داشت. به عقيده راسل فريدمن، مدير اجرايي موسسه بهبود غم و اندوه كه به مردم براي كمك به كساني كه از فقدان شخص عزيزي رنج مي برند، آ»وزش مي دهد. اين دو عبارت عملي ترين، مفيدترين، با محبت ترين و بي طرفانه ترين نظرات هستند: «شنيدم چه اتفاقي افتاده» و «نمي تونم تصور كنم براي شما چه حسي داره».

شما مي دانيد كه اگر اتفاق مشابهي براي شما رخ دهد چه حسي خواهيد داشت اما بايد از تلاش براي تداعي اين حس خودداري كنيد. سعي نكنيد روانپزشك يا مشوق فراموش كردن بحران براي همكار خود باشيد. اجراي هر كدام از اين نقش ها فقط خود بزرگ بيني است. شما نمي توانيد چيزي را بهتر كنيد اما با جملات نامناسب مي توانيد اوضاع را بدتر كنيد.

صحبت نكنيد!

فريدمن پيشنهاد مي دهد كه يك «قلب گوش دار» باشيد. (اميدوارم همه كساني كه مثل من از استعاره هاي بانمك نفرت دارند منو به خاطر نقل اين اصطلاح ببخشند. همگي ببخشيد.) نكته اين است كه افراد محزون و داغدار نيازمند شنيده شدن هستند نه شنيدن حرف ديگران.

وقتي در حال نصيحت كردن هستيد دقيقا برخلاف گوش دادن عمل مي كنيد. نتيجه اين است كه آنها به شما گوش مي دهند. در حالي كه اين مسئله براي شما پيش نيامده است و به شما ارتباطي ندارد.

نپرسيد كه چه كمكي از دست تان برمياد

بگوييد كه چه كاري براي كمك انجام خواهيد داد يا فقط كمك كنيد، حرف زدن لازم نيست. وقتي اجازه مي گيريد در واقع طرف مقابل را وادار به كاري يعني پاسخ دادن به سوال خود مي كنيد. كار نتراشيد، در عوض كاري از دوش فرد داغديده برداريد.

البته آنها در انجام كارهاي خود ناتوان نيستند ولي اگر شما در كوتاه مدت كارهايي را كم كنيد، شرايط براي آنها قابل كنترل تر خواهد بود. مثلا بگوييد ما در جلسات صحبت مي كنيم، پروژه ها و تيم پروژه را مديريت مي كنيم.




حريم شخصي آنها را حفظ كنيد

قبل از اينكه برنامه اي براي كمك به كارمند آزرده خاطر بچينيد، كارهايش را برايش انجام دهيد يا به وي كمك كنيد. كار كمتري به عهده بگيرد و تا خودش آنها را انجام دهد.

برنامه شما ممكن است همكاران ديگر را نيز درگير كند ولي وي ممكن است مايل نباشد كه همه متوجه شوند در زندگي شخصي او چه مي گذرد. همچنين برخي افراد ترجيح مي دهند در اوقات سخت كار كنند تا توجه شان به چيز ديگري معطوف شود.

و در آخر يك كار صحيح انجام دهيد

شايد دادن يك شاخه گل باشد. شايد حضور شما در مراسم خاكسپاري باشد. شايد نهايتا فرستادن ايميلي باشد كه سه روز پيش برايش نوشتيد. برويد كاري كنيد. چيزي بفرستيد. علي رقم تمام هشدارهايي كه در مورد تحت فشار قرار دادن و شكستن حد و مرزها داده شد، در حين انجام اين كارها دقت كنيد. وقتي پاي كمك كردن به ميان مي آيد، «خيلي زياد» هميشه راه حل مناسبي نيست.